«آتشفشان عشق»
و من،
آتشفشان خفته عشق را،
فریاد می زنم.
او را به سایبانی می خوانم،
که عابری تنها،
به او پناه آورده است،
و من،
آتشفشان خفته عشق را،
می خوانم.
و او،
در حال بیدار شدن است.
«آتشفشان عشق»
و من،
آتشفشان خفته عشق را،
فریاد می زنم.
او را به سایبانی می خوانم،
که عابری تنها،
به او پناه آورده است،
و من،
آتشفشان خفته عشق را،
می خوانم.
و او،
در حال بیدار شدن است.